از توضیحدادن خودم خسته شدم. دیگه نمیخوام تلاش کنم. هرکس منو فهمید خب فهمید. نفهمید هم به درک واقعاً.
از توضیحدادن خودم خسته شدم. دیگه نمیخوام تلاش کنم. هرکس منو فهمید خب فهمید. نفهمید هم به درک واقعاً.
اگه حرف نزنم یه مکافاته. اگه حرف بزنم یه مکافات دیگه. آخر نمیفهمم باید حرف بزنم یا نزنم؟
امروز واقعاً نزدیک بود گریه کنم. هنوزم نزدیکه گریه کنم.
هربار که از سر کاری اومدم بیرون علتش این بوده که واسه من خیلی سخت بوده. بهحدی که هرسری به گریه میافتادم. گریههایی که گاهی باعث میشد نتونم درست نفس بکشم، سرم گیج بره و بدنم بیحس بشه.
اولیش که ترجمهی یه کتاب بود، ولی اون کتاب برای من چندین پله بالاتر از سطحم بود و درنتیجه ردش کردم. نتیجه چی شد؟ بقیه قضاوتم کنن که الکی یه کار خوب رو رد کردم فقط چون که نمیتونم سختی تحمل کنم. بعد از اون هم هیچوقت نتونستم کار ترجمه پیدا کنم چون کتاب چاپشده ندارم یا باید خودم از قبل کتاب ترجمه کرده باشم و بفرستم برای ناشر که اراده و انگیزهی ترجمهکردن اون هم وقتی زور بالا سرم نباشه رو ندارم.
دومیش کار مروبط به دادگستری بود و کوچیکترین اشتباه باعث میشد متقاضی تو خرج دوبرابر بیفته. بااینکه کارفرام بهم سخت نمیگرفت، من نمیتونستم به خودم سخت نگیرم. بارها یه فایل رو میخوندم که مطمئن بشم اشتباهی نداره و این باعث میشد کارم طول بکشه و حتی وقتی کارم تموم میشد هم تمام روز استرس داشتم که نکنه اشتباهی کرده باشم. از سختی و استرس هم گریه میکردم و واقعاً در عذاب بودم. پس بعد از چند ماه اومدم بیرون. نتیجه چی شد؟ بقیه قضاوتم کنن که الکی اومدم بیرون از این کار چون یه ذره سختی رو نمیتونم تحمل کنم.
سومیش هم که چون دانشجو بودم پارهوقت کار میکردم، ولی بعضیا ادعا داشتن کاری نیست که در شأن من یا خانوادهم باشه و اینطوری قضاوت میشدم. بعدش هم که کرونا شد و همهچی ول شد.
چهارمیش که این یکی باشه هم تو تولید محتوائه. یا بود. چون میخوام رهاش کنم. هنوز حتی سه هفته هم نشده. ایده و همهچی از خودم باید باشه. روزی حتماً باید سه تا محتوا تولید کنم. اونم تو موضوعاتی که یه دونه محتواش حداقل به یه روز تحقیق و بررسی نیاز داره. وقتی خودم رو جای مشتری میذارم که ببینم به چه محتوایی نیاز داره، ایدهش رو که میدم میگن خوب نیست، از ایدههای تکراری که بازخوردش خوب بوده استفاده کن. همون ایدهی تکراری رو با یه زبان و تغییرات دیگه پیشنهاد میدم، میگن این قبلاً کار شده لازم نیست دوباره روش کار کنی. درکل میتونم بگم دست و بالم رو بستهن تو تولید محتوا و تو این دو روز گذشته همهش داشتم گریه میکردم. ولی خب حالا نتیجهی این یکی چی قراره باشه؟ اینکه قضاوت بشم بلد نیستم با سیاستهای یه شرکت یا هرچی کنار بیام و تحمل یهذره سختی رو ندارم چون همهش میخوام راحت باشم.
اگه تا سال دیگه همچنان انگل بودم خودم رو میکشم.
دلم میخواد که بشه... میدونم حتی فکرکردن بهش و خواستنش احمقانهس... ولی میخوام... :(